جاده شمال

خاطرات شمال

غلط نکنم سوراخ یه جای آسمون گشاد شده که از در و دیوار خاطرخواه می‌ریزه بیرون. می‌گه «ببخشید هویج خانم، شما مجردید؟» می‌گم «مشخص نیست؟» می‌گه «چرا، فقط خواستم مطمئن بشم. آخه مامانم می‌خواد بهتون پیام بده.» آقا من عقب موندم. وایسید نسخه‌ی جدید رو دانلود کنم. رسم‌ها چقدر تغییر کردند. همه‌چی اینترنتی اقدام می‌شه دیگه؟ اون یکی پیام داده «هویج خانم تو دیار فرنگ به یادتونم. به رسم ادب خواستم سال نو رو تبریک بگم.» ادب کیلو چنده؟ من بی‌ادبی می‌خوام فقط...
+ نوشته شده در جمعه 3 تير 1401ساعت 15:49 توسط میثم |